مرد کوچک من
بالندگیت را مادرانه به نظاره نشسته ام               
قالب وبلاگ

سلام

نمیدونم کسی هست که هنوز اینجا رو بخونه اما من امروز دلم خواست بعد از مدتها سری به این خونه قدیمی بزنم و یه دستی به سر و گوشش بکشم.

این مدتی که از اینجا دور بودم اتفاقات زیادی افتاده که در حال حاضر مجال گفتنش نیست. 

همین قدر بگم که سپهر با تمام تغییراتش همچنان به حیوانات علاقه داره و پاییز امسال کلاس هفتم رو شروع میکنه. برادرش کیان برخلاف سپهر پسر فوق العاده پرانرژی و پرسر و صدایی هستش که یکی از سرگرمی های هیجان انگیزش رقابت با سپهره در تمام امورات از خرید لباس و لوازم التحریر بگیر تا تماشای تلویزیون و تفریحات سرگرم کننده

راستی هرکدوم از دوستان که در شبکه های اجتماعی فعال هستن در صورت تمایل آیدی خود را برامون بذارن تا دوستی سابق مون اونجا دنبال بشه

شاد باشید.

[ سه شنبه هشتم مرداد ۱۳۹۸ ] [ 12:56 ] [ ] [ ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

آن روز من در میان اضطراب انتظار و ثانیه ها ایستادم... اشک هایم جاری شدند و با زمزمه اذان سکوت شکسته شد ...و امروز حسی در من پنهان است؛ مرور میکنم گذشته را؛ روزها، شبها و ثانیه هایش را... می رسم به یک خاطره به یک رویا و امروز شیرین‌تر میشود. کودکی آرام به من لبخند میزند.
بی شک ۶ مهر سال ۸۵ برای همیشه در دفتر ذهنم ماندگار خواهد بود.

خاطرات کودکی، مثل حساب پس انداز بلند مدت نویسنده هاست "گراهام گرين"
برچسب‌ها وب
امکانات وب