|
مرد کوچک من بالندگیت را مادرانه به نظاره نشسته ام
|
[ پنجشنبه سی ام تیر ۱۳۹۰ ] [ 13:43 ] [ ]
[ ]
[ شنبه بیست و هفتم فروردین ۱۳۹۰ ] [ 21:2 ] [ ]
[ ]
[ جمعه بیست و ششم آذر ۱۳۸۹ ] [ 22:9 ] [ ]
[ ]
[ دوشنبه بیست و دوم شهریور ۱۳۸۹ ] [ 13:21 ] [ ]
[ ]
[ شنبه سیزدهم شهریور ۱۳۸۹ ] [ 15:11 ] [ ]
[ ]
سلام به همه دوستاي خوب و نازنينم كه چند روزي ازشون دور بودم و حسابي دلتنگشون خوب اگه دوست داشتين در ادامه مطلب درخدمتيم
ادامه مطلب [ جمعه هشتم مرداد ۱۳۸۹ ] [ 21:54 ] [ ]
[ ]
[ یکشنبه ششم تیر ۱۳۸۹ ] [ 15:45 ] [ ]
[ ]
[ یکشنبه شانزدهم خرداد ۱۳۸۹ ] [ 15:38 ] [ ]
[ ]
[ شنبه بیست و هشتم فروردین ۱۳۸۹ ] [ 11:35 ] [ ]
[ ]
[ شنبه هشتم اسفند ۱۳۸۸ ] [ 9:6 ] [ ]
[ ]
|
درباره وبلاگ  آن روز من در میان اضطراب انتظار و ثانیه ها ایستادم... اشک هایم جاری شدند و با زمزمه اذان سکوت شکسته شد ...و امروز حسی در من پنهان است؛ مرور میکنم گذشته را؛ روزها، شبها و ثانیه هایش را... می رسم به یک خاطره به یک رویا و امروز شیرین‌تر میشود. کودکی آرام به من لبخند میزند. بی شک ۶ مهر سال ۸۵ برای همیشه در دفتر ذهنم ماندگار خواهد بود. خاطرات کودکی، مثل حساب پس انداز بلند مدت نویسنده هاست "گراهام گرين" |
