مرد کوچک من
بالندگیت را مادرانه به نظاره نشسته ام               
قالب وبلاگ
[ چهارشنبه سی ام فروردین ۱۳۹۱ ] [ 10:56 ] [ ] [ ]
[ شنبه بیست و ششم فروردین ۱۳۹۱ ] [ 21:53 ] [ ] [ ]
[ پنجشنبه هفدهم فروردین ۱۳۹۱ ] [ 18:54 ] [ ] [ ]
سلاممممممم

بالاخره بعد از ۱۵ روز تعطيلات شلوغ و پر از هلهله سر خونه زندگيمون برگشتيم. هرچند عيد امسال خيلي گرفتارو شلوغ بوديم به طوري كه حتي فرصت نشد يه روز را براي خودمون باشيم و مدام در پي ديد و بازيدهاي خانوادگي و برگرازي مراسم بوديم اما تمام اين بدو بدوها براي خودش روزهاي خوبي رو برامون رقم زد. اميدوارم كه به همه شما دوستان خوبم هم حسابي خوش گذشته باشه. روزهاي پاياني اقامتمون هم مثل هميشه براي مردكوچك خسته كننده شده بود و ترجيح ميداد هر چه زودتر به خلوت خونه خودمون برگرديم وقتي هم كه وارد خونه شديم در و ديوار خونه رو مثل امكان متبركه غرق بوسه كرد و مدام تكرار ميكرد دلم براي خونه‌مون تنگ شده بود فعلا تا همين جا داشته باشيد تا يه كمي از خستگي‌مون كاسته بشه و وسايل‌مون رو جابه جا كنيم. ببخشيد كه در طول اين مدت فرصت سرزدن به خونه‌هاتون برامون فراهم نبود در اولين فرصت به ديدن همه ميام.

[ یکشنبه سیزدهم فروردین ۱۳۹۱ ] [ 22:19 ] [ ] [ ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

آن روز من در میان اضطراب انتظار و ثانیه ها ایستادم... اشک هایم جاری شدند و با زمزمه اذان سکوت شکسته شد ...و امروز حسی در من پنهان است؛ مرور میکنم گذشته را؛ روزها، شبها و ثانیه هایش را... می رسم به یک خاطره به یک رویا و امروز شیرین‌تر میشود. کودکی آرام به من لبخند میزند.
بی شک ۶ مهر سال ۸۵ برای همیشه در دفتر ذهنم ماندگار خواهد بود.

خاطرات کودکی، مثل حساب پس انداز بلند مدت نویسنده هاست "گراهام گرين"
برچسب‌ها وب
امکانات وب