مرد کوچک من بالندگیت را مادرانه به نظاره نشسته ام
|
خودم بهتر از همه میدونم که فاصله اومدن و رفتنم به اینجا داره هر دفعه
طولانی تر از قبل میشه, نه اینکه حرفی نباشه نه اصلا این طور نیست, خانوما
رو که میشناسید همیشه حرف برای گفتن دارن, اما باید دل هم برای گفتن حرف
یاری کنه, این روزها فرق چندانی با هوای دمدمی مزاج بهاری ندارم, خوب و بدم
ساعتها و
روزها را زیر و رو میکند تا به هفته برسد. کشدار شدن روزهای بهاری که خود
را به تابستان تبدار گره میزنند. هفته های پایانی مدرسه مرد کوچک و آماده
شدن برای جشن الفبا. عجب حکایتی شده بود تب هدفمندی یارانه ها, کل رسانه های تصویری و مکتوب کشور بسیج شدن که ملت رو از صرافت دریافت رایانه (اِ ببخشید یارانه) منصرف کنند, به کوچیک و بزرگ هم رحم نمیکنن. شبکه پویا هم از این قافله عقب نمونده و با زیر نویس کردن گاه و بی گاهش این رسانه عظیم را همراهی میکنه و منجر به سئوال و جواب بین منو سپهر میشه. مامانی یارانه چیه؟ چیکار میکنن؟ من: بعد از کمی تفکر گفتم هیچی! یارانه یعنی جمع کردن اطلاعات مردم برای اینکه جمعیت کشور و حساب کنند.
ترجمه زبان نگاه برای بچه ها کار ساده تری است. درست مثل سپهر که از نگاه پدر حالت درونش را متوجه میشه و میگه مامانی مگه من کار بدی انجام دادم؟ و من که واکنش انعطاف پذیرتری در مقابل رفتارهای سپهر دارم جواب منفی میدهم. اما جمله سپهر شلیک خنده من و آقای پدر را به همراه دارد. پس چرا بابایی منو راست نگاه میکنه؟! تبریک نوشت: پدرا, همسرا روزتون مبارک. سفر نوشت: اگه قابل باشم نایب الزیاره شما در مشهدالرضا خواهم بود, سپهر اولین سفرش رو به مشهد پیش رو داره, مطمئن باشید از دعا فراموشتان نمیکنم. گلایه: قبلا هم گفتم, نمیدونم چرا بلاگفا جوری کامنتامو قورت میده که هیچ اثری ازش دیگه نیست توهیچ بیشتر وبلاگی (بلاگفایی), مامان نازدونه ها, یاسی جان, رها جون, روشن عزیزم و... بارها و بارها براتون کامنت گذاشتم ولی هیچ کدوم نرسید, اشکال کار کجاست نمیدانم؟! [ یکشنبه بیست و یکم اردیبهشت ۱۳۹۳ ] [ 21:7 ] [ ]
[ ]
|
|