مرد کوچک من بالندگیت را مادرانه به نظاره نشسته ام
|
[ شنبه دوم اردیبهشت ۱۳۹۱ ] [ 20:20 ] [ ]
[ ]
شب یلدا همیشه جاودانی است زمستان را بهارزندگانی است شب یلدا شب فر و کیان است نشان ازسنت ایرانیان است یلدا مبارک
یلدا واژه ای سریانی و به معانی تولد و میلاد است. از جشنهای ایران باستان. که تولد خورشید را جشن میگرفتند زیرا معتقد بودند که فردای آخرین روز پاییز روزها بلندتر میشود و این یعنی تیرگیها به پایان خود نزدیک میشود و ظلمت وسیاهی نابود خواهد شد. ایرانیان که این شب را تولد الهه مهر"میترا" میدانستند تا پاسی از شب را به جشن و پایکوبی میگذرانند تا خاطره بلندترین شب سال را به زیباترین نحوی زنده نگه دارند. ایرانیان باستان چهار جشن را در دیماه گرامی می دانستند که از آن آیین مرسوم قدیم تنها جشن شب یلدا برای ما به یادگار مانده امیدوارم که ما این میراث گرانبهای اجدامان را با شکوه هرچه تمامتر به آیندگان معرفی کنیم. امیدوارم که شب یلدای بسیار خوب و زیبای را در کنار خانوداه و عزیزانتان داشته باشید. در این شب خجسته بهترینها را برای دوستان عزیزم آرزومندم
برای اطلاعات بیشتر راجع به این شب اهورایی اینجا کلیک کنید. [ سه شنبه سی ام آذر ۱۳۸۹ ] [ 9:49 ] [ ]
[ ]
و شرشر باران احساس بدجوري خلوت دلم را برهم زده است! دوباره خيال رسوا شدن دارم هوس عاشقي كرده ام دوباره پرنده خيالم به پرواز درآمده و سبكبال مرا به دنبال خود مي كشاند. جايي دور از هرگونه هراس و به دور از جاده هاي پوسيده هوس چشمانم را مي بندم و به پرواز در ميايم موسيقي هم آهنگ چشمه اي روحم را نوازش مي دهد سبزي چمن هاي نمزده وسوسه انگيز است هم آغوشي قلوه سنگهاي ريز و درشت در كنار چشمه غلغكم ميدهد! و زنبقهاي كنار چشمه بوي خدا ميدهد روياهايم را كنار بستر چشمه رها كرده ام و پروازم را به تنهايي تا دشت سكوت ادامه ميدهم. روياهايم نگرانند كه نكند برنگردم، اما نميدانند كه طاقت دوريشان را ندارم! پرواز؛ پرواز و بازهم... من در دشت سكوت فريادهاي تنهايي زيادي را شنيدم كه از روياهايشان جدا مانده اند. بي درنگ دلم هوايشان را ميكند. روياهايم را ميگويم! پرنده خيالم دوباره به پرواز در مي آيد، اما اينبار مقصدش معلوم است. از دور روياهايم را ميبينم كه برايم دست تكان ميدهند و بسان كودكي در كنار چشمه به جست و خيز مشغولند و فارغند از هرچه پريشاني است.
[ سه شنبه سیزدهم مهر ۱۳۸۹ ] [ 20:29 ] [ ]
[ ]
امروز شنبه است و دقيقا چهار روز بيشتر به بازگشايي مدارس نمونده. هر وقت كه به مهرماه نزديك ميشيم يه جورايي دلم ميگيره!! از اينكه دوران طولاني درس و مشق به اين سرعت گذشت و به خاطره پيوست حس غريبي به هم ميده. البته فكر كنم اين روزا ديگه هم نسلاي ما كه بدجوري اهل خاطره و خاطره بازي جاي صحبتي براي من نذاشتن اما منم دوست دارم اون روزهاي روشن رو به خوبي ازشون ياد كنم. دوران ابتدايي ما كه بخصوص با سالهاي جنگ مصادف بود. خوب يادمه بچه هايي رو كه از جنوب (خوزستان) و يا تهران مي اومدن و حالا شايد ساكن همون شهر و يكي از همون شهروندان شده باشند. يادتونه اول هر سال تحصيلي كه ميشد براي گرفتن كتابهاي درسيمون از مدرسه چه ذوق و شوقي داشتيم! يادتون مياد كه كيف و لوازم التحرير اون موقع چقدر ساده بودن. مثل الان نبود كه اين همه دفتر خوشگل موشگل باشه. تازه خيليهامونم دفترامون كاهي بود. اون پاك كن جوهريا رو يادتونه، مدادتراش هاي گرد، گونيا؛ پرگار و نقاله هامون هم ساده بود. خط كش هاي ساده 20 سانتي نارنجي اولين باري كه با خودكار مشق نوشتيم رو به خاطر دارين، فكر ميكرديم كه چقدر بزرگ شديم. روزايي كه مدرسه ميخواست بهمون لوازم التحرير بده، سر از پا نميشناختيم، اون مداد قرمزا كه يه دايره كوچولو داشت يادتونه؟ صف بستن و ورزش صبحگاهي، اون ليوان هاي آبخوري كه تا ميشد (شايد الانم باشه) اصلا خود آب خوريهاي رو يادتون مياد كه زنگاي تفريح چقدر شلوغ ميشد؟!! اون موقع ها 20 خيلي ارزش داشت و خيلي قلدر بود. عاشق اين بوديم كه مبصر بشيم نيمكتهاي سياه و قهوه اي كلاس كه پر از يادگاري بود مصطفي رحماندوست؛ حبيب يغمايي؛ عباس يميني شريف به خير... چه شعراي قشنگي... برگه هاي پلي كپي، كارنامه هاي آخر سال،از همه مهمتر نمره انضباط واقعا دلم براي همه اون روزها تنگ شده، دلم حتي براي راه مدرسه؛ دلم براي بوي ماه مهر دهه 60 تنگ شده. پي.ن1: پي.ن2: هم نسلي محترمي كه اين پست رو ميخوني شايد نوشتنم به زيباي قلم شما نباشه، اما مطمئنا هرآنچه از دل برآيد بر دل نشيند. اميدوارم كه خاطره هاي خوب زندگيمون هيچ وقت با پاكن كن زمانه پاك نشه!! [ شنبه بیست و هفتم شهریور ۱۳۸۹ ] [ 19:53 ] [ ]
[ ]
[ شنبه یازدهم اردیبهشت ۱۳۸۹ ] [ 15:24 ] [ ]
[ ]
سلام به همه شما مادران مهربان و كدبانو كه اين روزهاي پاياني سال حسابي درگير خونهتكاني و خريد شب عيد هستيد.... خوشحال ميشم با خوندن اين مطلب سر سفرههاي هفت سين، هنگام زمزمه دعال تحويل سال در اون لحظات نوراني و مقدس ما رو هم از دعاي خيرتون بينصيب نسازين اميدوارم كه سفرههاي دلتون هميشه پاك و دريايي باشه هفتسینهای نوروزی سرسری برگزیده نشدهاند. نکتهی درخور نگرش در بارهی هفتسینهای باستانی و کهن که از زمان باستان تا امروز، از سوی نیاکان ما بر خوان نوروزی مینهادند، این است که “هفتسین”ها باید دارای این پنج ویژگی باشند: 1- نام آنها پارسی باشد. 2- با بندواژه (حرف) سین آغاز شود. 3- دارای ریشهی گیاهی باشند. 4- خوردنی باشند. 5- نام آنها از واژههای ترکیبی (مانند سبزی پلو، سیرترشی، سیبزمینی و مانند آنها) ساخته نشده باشد. با نگرش به پنج بند بالا، میبینیم که “سیب، سیر، سماغ، سرکه، سمنو، سبری (یا سبزه) و سنجد” همه دارای این پنج ویژگی هستند. بر این پایه: - سُنبل (نه خوراکی است نه پارسی) تازی است. - سکّه (نه خوراکی است نه پارسی) تازی است. - سماور (نه خوراکی است نه پارسی) روسی است. همچنین سوزن و سیخ و سه پایه و مانند اینها. - با نگرش به آنچه که آمد، در بیست میلیون واژههای پارسی، نمیتوان هشتمی را برای هفتسینهای نوروزی پیداکرد که دارای این پنج ویژگی باشند. - در پایان باید افزود که هریک از سینهای هفتسین، نماد یکی از سپنتاها (هفت ابر فرشته)ی کیش زرتشت است: “سیر”؛ نماد اهورامزدا، “سبزه”؛ فرشتهی اردیبهشت، نماد آبهای پاک، “سیب”؛ فرشتهی سپندارمذ، فرشتهی زن، نماد باروری و پرستاری، “سنجد”؛ فرشتهی خورداد، نماد دلبستگی، “سرکه”؛ فرشتهی امرداد، نماد جاودانگی، “سمنو”؛ فرشتهی شهریور، نماد خواربار، “سماغ”؛ فرشتهی بهمن، نماد باران است. “سماغ” واژهی پارسی است و نباید با بندواژهی “ق” نوشته شود. نوروزتان پيروز، هر روزتان نوروز [ سه شنبه هجدهم اسفند ۱۳۸۸ ] [ 10:20 ] [ ]
[ ]
[ چهارشنبه بیست و سوم دی ۱۳۸۸ ] [ 9:31 ] [ ]
[ ]
[ چهارشنبه دوم بهمن ۱۳۸۷ ] [ 12:23 ] [ ]
[ ]
[ سه شنبه بیست و چهارم دی ۱۳۸۷ ] [ 15:14 ] [ ]
[ ]
|
|