مرد کوچک من
بالندگیت را مادرانه به نظاره نشسته ام               
قالب وبلاگ


در يك شب دلتنگي سرم را بر بالش تنهايي ام ميگذارم

تا در سكوت خاكستري خانه ام زمزمه هاي پريشاني ام را نجوا كنم

اندوه خفته اي ذهنم را مشوش كرده

و پرده هاي مبهم پندارم از هميشه تاريكتر شده اند!

دامن سكوتم پرچين تر از قبل شده

و آيئه حسرتم شفافتر از هميشه سياه چشمان را در خود منعكس ميكند

در دلم غوغاييست


پي.ن چهارشنبه شب: چه روياي شيريني!!!

دوباره همون آهنگ قبلي رو گذاشتم، خيلي بيشتر دوسش دارم اگه بخوام اينجا هميشه برام پر از انرژي هاي مثبت باشه بايد چيزي رو انتخاب كنم كه قلبا بهش علاقه دارم نه چيزايي كه در لحظه و با توجه به شرايط زماني برام پيش مياد.

[ دوشنبه سوم آبان ۱۳۸۹ ] [ 22:26 ] [ ] [ ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

آن روز من در میان اضطراب انتظار و ثانیه ها ایستادم... اشک هایم جاری شدند و با زمزمه اذان سکوت شکسته شد ...و امروز حسی در من پنهان است؛ مرور میکنم گذشته را؛ روزها، شبها و ثانیه هایش را... می رسم به یک خاطره به یک رویا و امروز شیرین‌تر میشود. کودکی آرام به من لبخند میزند.
بی شک ۶ مهر سال ۸۵ برای همیشه در دفتر ذهنم ماندگار خواهد بود.

خاطرات کودکی، مثل حساب پس انداز بلند مدت نویسنده هاست "گراهام گرين"
برچسب‌ها وب
امکانات وب