|
مرد کوچک من بالندگیت را مادرانه به نظاره نشسته ام
|
اگه فك كردين كنترل تلويزيون، سي‌دي پلير، ماهواره و... فقط به درد اين ميخوره كه شما يه گوشه لم بدين و با كنترل به جون اين رسانه‌ها بيفتيد و هي كانال‌ها رو بالا و پايين كنيد، سخت در اشتباهيد
اين شبها، بال بر بال تنهايي مي‌سايم اما تبلور اشكهايم دامن كسي را تر نمي‌كند؛ تن خسته، دل بيزار و خيال آشفته‌ام را برمي‌دارم؛ تا حسرت راهي نيست!
براي درج نظر به لينك زير مراجعه كنيد [ دوشنبه پنجم دی ۱۳۹۰ ] [ 20:26 ] [ ]
[ ]
|
درباره وبلاگ  آن روز من در میان اضطراب انتظار و ثانیه ها ایستادم... اشک هایم جاری شدند و با زمزمه اذان سکوت شکسته شد ...و امروز حسی در من پنهان است؛ مرور میکنم گذشته را؛ روزها، شبها و ثانیه هایش را... می رسم به یک خاطره به یک رویا و امروز شیرین‌تر میشود. کودکی آرام به من لبخند میزند. بی شک ۶ مهر سال ۸۵ برای همیشه در دفتر ذهنم ماندگار خواهد بود. خاطرات کودکی، مثل حساب پس انداز بلند مدت نویسنده هاست "گراهام گرين" |
چون با استفاده بهينه از سلول‌هاي خاكستري مغز، مطمئنا راهكاري بهتري هم به ذهنتون مي‌رسه. در حالي كه كنترل تو دستشه مياد به سمت منو و ميگه من اين شماره‌هاي بن‌تن و دارم از شماره 1-9؛ ولي اين شماره ""0 رو ندارم. در كمال سعه صدر براش توضيح دادم كه صفر به تنهايي ارزشي نخواهد داشت مگر اينكه كنار اعداد ديگه قرار بگيره! و از اون روز تا كنون با قرار دادن صفر در كنار ساير اعداد شماره‌هاي جديد بن‌تن را روانه بازار خواهيم كرد.
