مرد کوچک من
بالندگیت را مادرانه به نظاره نشسته ام               
قالب وبلاگ

با اينكه ترس از فرداي نيامده‌ات هميشه بر روي دلم سنگيني مي‌كند اما داشتنت و حس كردنت آنقدر شيرين است كه حجم تمام دلواپسي‌هاي دنيا را به زير صفر مي‌رساند، ميدانم كه دوست داري بدون انتظار نهيبي شيطنت كني و من دوست دارم كه صداي خنده‌هاي كودكانه‌ات گوش فلك را كر كند.

من: آقاي پدر ميري بيرون برام گوجه سبز بخر

آقاي پدر: نه، سپهر ميخوره، يه موقع هسته‌اش ميره تو گلوش گير ميكنه خفه ميشه

من:

من : گوجه سبزا رو خوردي هسته‌هاشو دربيار باشه

سپهر: من اين گوجه سبزا هسته هم داره؟؟

سپهر: مامان اينجام درد ميكنه

من: كجات پسرم؟

سپهر: كنارم

اومدم ببينم كجاشو ميگه ديدم با دست پهلوشو چسبيده!

++ پدرا (مردا) كوه غرورن، درياي سخاوتن و دنياي آرامش، اگه خرد بشن، اگه طوفاني بشن، اگه بشكنن ما هم مي‌شكينم ما هم اسير مي‌شيم ما هم گم مي‌شيم تو جاده‌هاي پرپيچ و خم زندگي‌هامون، پدرا، برادرا و همسرا روزتون مبارك! پدرم، همسرم و مردكوچكم قلب من به اندازه تمام خوبي‌‌هاي دنيا برايتان جا دارد و من به اندازه تمام اين قلبم دوستدار شما!


[ پنجشنبه دوم خرداد ۱۳۹۲ ] [ 14:33 ] [ ] [ ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

آن روز من در میان اضطراب انتظار و ثانیه ها ایستادم... اشک هایم جاری شدند و با زمزمه اذان سکوت شکسته شد ...و امروز حسی در من پنهان است؛ مرور میکنم گذشته را؛ روزها، شبها و ثانیه هایش را... می رسم به یک خاطره به یک رویا و امروز شیرین‌تر میشود. کودکی آرام به من لبخند میزند.
بی شک ۶ مهر سال ۸۵ برای همیشه در دفتر ذهنم ماندگار خواهد بود.

خاطرات کودکی، مثل حساب پس انداز بلند مدت نویسنده هاست "گراهام گرين"
برچسب‌ها وب
امکانات وب