مرد کوچک من
بالندگیت را مادرانه به نظاره نشسته ام               
قالب وبلاگ
ذهن خلاق و پوياي بچه‌ها گاهي سئوالات خيلي ابتدايي مي‌پرسن كه واقعا جواب دادن بهشون مشكل به‌نظر مي‌رسه جواب ندادن هم دليل خوبي ميشه بر بي‌كفايتي والدين و اينكه چرا هيچي نمي‌دوني، خب چكار ميشه كرد وقتي سن تو بوديم اينقدر تو كوچه‌ها و لي‌لي و هفت سنگ و يه قل دو قل غرق بودم كه وقتي نبود براي پيدا كردن اين سئوال "كه ماماني به نظرت خر يا الاغ كدومش فحش نيست و اسم واقعيشه؟""

يا حتي اين سئوال: كه ماماني ما مسابقه يك هم داريم؟؟؟ در راستاي مسابقه دو،

اگه قرار بود يك هم به جمع ورزش‌هاي كم‌خرج اضافه بشه پيشنهاد ميكنم اون رو در كنار مادر ورزش‌ها "دو" به‌عنوان پدر قلمداد كنيم تا زوج قهرماني پيوندشون رو جشم بگيرن.

وقتي اعتماد به نفست براي خوندن كلمات و جملات در حال غلیان باشه نتيجه مي‌گيرم كه بايد بگي: (يافتم يافتم، ماماني حوصلم سر رفت) "تشديد" داره خودم بلدم.

+ البته اين يافتن با يافتن ارشمیدس معروف خيلي متفاوت.

[ شنبه دوم شهریور ۱۳۹۲ ] [ 21:23 ] [ ] [ ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

آن روز من در میان اضطراب انتظار و ثانیه ها ایستادم... اشک هایم جاری شدند و با زمزمه اذان سکوت شکسته شد ...و امروز حسی در من پنهان است؛ مرور میکنم گذشته را؛ روزها، شبها و ثانیه هایش را... می رسم به یک خاطره به یک رویا و امروز شیرین‌تر میشود. کودکی آرام به من لبخند میزند.
بی شک ۶ مهر سال ۸۵ برای همیشه در دفتر ذهنم ماندگار خواهد بود.

خاطرات کودکی، مثل حساب پس انداز بلند مدت نویسنده هاست "گراهام گرين"
برچسب‌ها وب
امکانات وب