مرد کوچک من بالندگیت را مادرانه به نظاره نشسته ام
|
اين روزها كه نفس زمستان به شماره افتاده، صداي قدمهاي شاد و پرانرژي
آشناي بهار به گوش ميرسد. بايد اين روزها به احترام بنفشههايي قدم
برداريم كه از دل خاك جوانه ميزنند. دلها را از خاكستر زمستاني بتكانيم.
چشمهايمان را بايد جلا بدهيم از غبار زمانه براي بهتر ديدن، نسيم از
لابهلاي پنجره سرك ميرسد و عطر حضورش را گرمتر از هميشه به خلق آفرينش
هديه ميدهد. غيبت و دوريمون هيچ دليلي جز همين مشغلههاي آخر سال نيست، سنت كه نه شايد يك فرهنگ شده براي همه ما هنوز سال جديد شروع نشده با تلفن، پيامك و حتي دعا براي همه آرزوي سال خوب و خوش داريم، چقدر اين روزهاي اخر اميدوار كننده است، چقدر پرجنب و جوش و انرژي بخشه، بارانهاي زود هنگام بهاري هم اين روزا غافلگيرمون ميكنه و همراه خوب و پربركتي ميشه براي گشت و گذارهاي شب عيد. مرد كوچك تعطيل شده و با تكاپوي روزهاي پاياني سال همراه شده, براي رفتن به گرگان لحظهشماري ميكند، در تهيه و تدارك چيدن سفره هفت سين برآمده و از 10 روز قبل سور و ساتش را آماده ميكند. تمام ذوق و شوقمان براي سبز كرده سبزه شب عيد در ميان حجمهها و هياهوي آخر سال گم شد و خريدن سبزه وابسته به اينه كه به سپهر قول مردونه بدم كه براي سال 1394 خودمان سبزه بندازيم. (اميدتان هميشه سبزو خرم باد) از پيك نوروزي مدرسه آبي گرم نميشه، بنابراين بايد در لابهلاي ديد و بازديدهاي عيد جايي هم براي يادآوري روزهاي مدرسه باز كنيم. یکسال دیگر هم از بودن در کنار شما عزیزانم گذشت, یکسال که همراه غم و شادی هم بودیم, و با بودنتان دلیلی برای بودن ما؛ در کنار سفره هفت سین در لحظه های سبز دعا به یادتان هستم شما هم به یاد ما باشید. دوستانم تبریک مرا از همینجا پذیرا باشید, امیدوارم که امسال برای همه سالی پر از سلامتی, سلامتی, سلامتی و همراه با سعادت باشد. ![]()
[ دوشنبه بیست و ششم اسفند ۱۳۹۲ ] [ 22:2 ] [ ]
[ ]
|
|